کد مطلب:36604 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

ذکر موت هم عجز را به بشر القا می کند











علاوه بر یاد خداوند، ذكر موت هم انسان را به عجز خود واقف می كند. در واقع آدمیان در دو موضع، به ناچار باید سر خم كنند: یكی در برابر خداوند و دیگری در برابر مرگ. انسان ممكن است كه در وهم خود همه چیز را در قبضه ی قدرت و تصرف خود ببیند، اما این دو امر عظیم (خداوند و مرگ) هیچ گاه مغلوب شدنی نیستند. به همین دلیل است كه زیركان از این دو امر بسیار یاد می كنند[1] و این تذكر را مایه ی كمال انسانی خود می یابند. متاسفانه امروزه در پاره ای جوامع نه فقط یاد خداوند كه یاد مرگ نیز رخت بربسته است. آدمیان با مرگ به مثابه ی یك حادثه ی فرعی رو به رو می شوند كه فقط كراهت از آن می بارد و در خور هیچ تاملی نیست. این دو فراموشی از یك آبشخور سیراب می شوند: بشر امروزین، شان بندگی خود را از یاد برده و دستخوش كبر شده است و به دلیل همین كبر است كه یاد مرگ و یاد خداوند را خوش نمی دارد و به تعبیر قرآن همین كه سخن از خدای واحد در میان آید، دلهایشان می رمد:

و اذا ذكر الله وحده استمازت قلوب الذین لا یومنون بالاخره.

انسان متكبر این دو امر مهم را واقعیاتی تسلیم ناپذیر و غیر قابل مقاومت می یابد و خود را در برابر آنها عاجز می بیند، بنابراین به مقتضای تكبرش از تذكر مرگ و خداوند می گریزد. كسانی كه از مرگ گریزان هستند، باید خویشتن را بكاوند مبادا كه به همان نسبت متكبرتر و خدانشناس تر نیز باشند.

[صفحه 132]

بنابراین آدمیان به یاد خداوند (و البته به یاد مرگ) محتاج اند تا از عجز نهادی عمیق خویش آگاه شوند و بلندپروازیهای گزاف خود را مهار كنند. انسان خودشناس لاجرم مرگ شناس و خداشناس نیز خواهد بود. پیامبران الهی هم بنا به همین دلایل همواره این دو امر عظیم را به رخ آدمیان می كشیدند و به این شیوه، بیماری فرعونیت درونی انسانها را درمان می كردند:


نفس فرعونی است هان سیرش مكن
تا نیارد یاد از آن كفر كهن


(مثنوی، دفتر چهارم، بیت 3620)

نفس فرعون صفت، در برابر آن عظمتهای تسلیم ناپذیر، عجز و تهی مایگی خود را درمی یابد و از پندار استغنا و از آفت طغیان ایمن می شود.


صفحه 132.








    1. از پیامبر روایت شده است كه: زیركترین مردم آن است كه بیشتر یاد مرگ كند و آماده تر برای آن باشد: اكیس الناس اكثرهم ذكرا للموت و اشدهم استعدادا له. (المحجه البیضاء، ج 8، كتاب ذكر الموت و ما بعده).